یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
🟢
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
🟢
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
🟢
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
🟢
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
🟢
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
🟢
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
🟢
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
🟢
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها